دعا ، تنها وسیله ای برای رسیدن به خواسته ها نمی باشد !

دعا در حقیقت رابطه ای صمیمانه بین آفریدگار و آفریده که انسان بوسیله آن از اعماق قلب با خالق خویش سخن میگوید...


ادامه نوشته

بخشش دیگران

بخشیدن آسان نیست ولی معجزه میکند...


ادامه نوشته

چاکراها در بدنمان

هر انساني نيروي بالقوه اي براي كامل بودن در خود دارد. نيروي شگفت انگيز و فريبنده أي كه اعجاز خلقت محسوب مي شود. نام ديگر اين نيروي بالقوه «چاكرا» مي باشد...


ادامه نوشته

موسیقی درمانی


تاثیر شگفت انگیز موسیقی بر سلامت جسم و روح...

آوا و موسیقی سالها قبل از آنکه بشر بتواند کلام و بیان را بیاموزد، وجود داشته است.

پرندگان، درخت، دریا، حیوانات و پاییز هر کجایی از طبیعت، یک موسیقی منحصر به فرد و مخصوص به خود را دارا هستند.

تحقیقات و پژوهشهای زیادی در رابطه با موسیقی و تاثیرات آن بر سلامتی جسم و روان صورت پذیرفته است و اخیراً دانشمندان دانشگاه مریلند که از سردمداران بیماریهای قلب و عروق هستند پس از نتایج و بررسی های علمی خود در مورد موسیقی و سلامتی روح و جسم، بخصوص قلب و عروق در کنفرانس سالیانه انجمن متخصصان قلب آمریکا، ارائه دادند و معتقدند که موسیقی خوب و مناسب نقش مهمی در بهزیستی و سلامتی بدن دارد.

موسیقی در تنظیم تپش قلب و کنترل فشار خون موثر است. اگر موسیقی با دعا و مناجات و نیایش همراه باشد تاثیرات بیشتری را بدنبال دارد.

پژوهشگران دانشگاه طی بررسی های علمی جالب و پیچیده، فشار خون و چگونگی عکس العمل بافتهای داخل عروق را در موقع شنیدن موسیقی سنجیده اند و معلوم ساخته اند که موسیقی اثری مطلوب و فوری بر روی قلب و عروق داشته و نوعی آرامش به آن می دهد که نمی توان نظیر آن را با داروها تدارک دید و به این نتیجه رسیدند که این عکس العمل و نتایج بر روی افرادی که به بیماری قلبی دچار هستند و یا سیگار می کشند، زیاد چشمگیر نمی باشد، چون عروق افراد مورد بحث صدمه دیده و نمی توانند به اندازه افراد سالم و غیر سیگاری از فوائد موسیقی در سلامتی قلب و عروق بهره گیرند.

در تحقیقات دیگری اثرات موسیقی بر روی نوزادان و کودکان نیز به دقت بررسی و تحقیق شده و نشانگر آن است که کودکانی که از بدو تولد موسیقی گوش می دهند آرامتر، مهربانتر و منظم تر می باشند.

در بعضی از کشورهای دنیا در مراکز درمانی و بیمارستانها، بیماران را هر روز صبح با نوای خوش موسیقی دلنواز و آرامبخش و بقیه ساعات هم با نوای خوش دعا و مناجات شروع و پر می کنند.

افراد با شنیدن یک موزیک شاد، خوشحال شده و با شنیدن یک موزیک غمگین ناراحت و تحت تاثیر قرار می گیرند. جدیداً یک شاخه جدید از علم بنام موسیقی درمانی معرفی شده است که در آن از موسیقی برای درمانهای انواع بیماریها استفاده می شود.

موسیقی درمانی بخصوص در مورد بیماران به سرطان، کودکان مبتلا به بیش فعالی و سایر بیماریهای دیگر موثر بوده است و برخی از بیمارستانها هم از موزیک برای کمک به کنترل درد، از بین بردن افسردگی و کاهش تنش در عضلات استفاده می کنند.

موسیقی و امواج مغزی اثر بر ذهن انسان، کاهش فشار خون، کاهش تنش در عضلات و افزایش ایمنی انسان را در پی دارد.

درمان موسیقی هم می تواند از طریق شنیدن یک موزیک دلنشین باشد و هم از طریق نواختن آن.

موسیقی های ناموزون و شعرهایی که نفرت انگیز، سیاه و حس بدبینی ونفرت را در انسان ایجاد می کنند با آهنگها و صداهای ناموزون می توانند به جسم و روح انسان آسیب های زیادی بزنند و مخرب باشند. سلامت جسم ما با روان ما گره خورده است.

ضمناً برخی دیگر از  موسیقی ها می توانند حالات ترس و آسیبهای جدی بزنند و این حالت عدم تعادل در انسان بوجود می آورد. مانند موسیقی هایی که در فیلمهای ترسناک از آنها استفاده می شود.

موسیقی می تواند باعث ایجاد تفکر مثبت در ذهن انسان شود و به همین دلیل می تواند در درمان افسردگی ها و اضطراب بسیار موثر و مفید واقع گردد.

موسیقی می تواند جلوی آثار مخرب استرس را بر بدن بگیرد و می تواند قدرت خلاقیت و خوش بینی را در افراد افزایش دهد.

در روش نواختن موسیقی اجباری نیست که موسیقی نواخته شده دارای قابلیت بالا و یا کلاسیک باشد، نکته مهم این است که یک موسیقی برخاسته از قلب و احساسات شما باشد.

نتیجه گیری:

تحقیقات وسیعی که در زمینه موسیقی انجام گرفته، باعث شده است که از موسیقی به عنوان یک ابزار قدرتمند در درمان برخی از بیماریها استفاده شود.

یک موسیقی مناسب می تواند بین ذهن و جسم شما تعادل برقرار کند و از سوی دیگر یک موسیقی منفی و یا نامناسب هم می تواند، شما را سرشار از نفرت کند و به شما آسیب های روحی و جسمی بزند.

در یک تحقیق دیگر که در سال گذشته در کشور آمریکا انجام شده است، مشخص گردید که موسیقی می تواند درد ناشی از آرتروز مفاصل ار نیز کاهش دهد.(نشریه تخصصی پرستاری آمریکا- شماره 54-ص 553)

بنابراین موسیقی یک ابزار قدرتمند بهبودی و سلامت انسان است چون با درونی ترین و اصلی ترین مفهوم انسانیت ارتباط برقرار می کند، با روان انسان.

با موسیقی ما می توانیم ارتباط خود را با خالق قدرتمند و شفا دهنده خود به یاد آوریم. ما می توانیم با آوای شفابخش موسیقی از سلامتی و زندگی خود لذت کافی ببریم.

 همانطوریکه جسم انسانها به غذا نیازمند است، روح انسان نیز محتاج غذا بوده که موسیقی هم جزئی از آنهاست و نکته دیگر این است که دعا و مناجات و نیایش در هر دین و باوری قسمت اعظم غذای روح و روان انسانها را هم تامین می کند.




برای شنیدن موزیک  روی لینکها کلیک کنید


Number 1                         Number 2                           Number 3                          Number 4


              
 Number 5                        Number 6                            Number 7                          Number 8



Number 9                           Number 10                         Number 11                       Number 12



Number 13                        Number 14                          Number 15                       Number 16
       

انرژی درمانی

 aura یا به زبان خود ما هاله و سپس هاله درمانی یا به عبارتی انرژی در مانی از راه دور برای کسانی که نیازمند آن هستند به طور خلاصه هاله هر فرد نیروی حیاتی آن فرد محسوب می شود , هاله از انرژی های اطراف بدن هر فرد تشکیل شده که این انرژی ها (الکترو مغناطیس) توسط افراد روشن بین و یا دوربینهای مخصوس که دارای ولتاژ بالایی هستند به صورت هاله ای تخم مرغ مانند اطراف بدن را پوشانده اند دیده می شوند. هاله هر فرد نسبت به قدرت روحی که دارا می باشد دارای ارتفاع بلند یا کوتاه می باشد . در نتیجه افراد بیمار دارای انرژی کمتر و در نتیجه هاله ای کوتاه هتر و ضعیف هستند . رنگ هاله افراد نسبت به طرز فکر و خصوصیات روحی و حالات درونی متفاوت است و از طریق رنگ هاله آنان می توان پی به خصوصیاتشان برد افراد درستکار دارای هاله ای شفاف و بالعکس افراد تبهکار دارای هاله ای کدر هستند. رنگ هاله با هر حالت روحی (ناراحتی , خوشحالی , خشم و ...) تغیر پیدا می کند وبه رنگ مخصوص این حالات را به خود می گیرد به طور مثال شخصی که عصبانی می شود یا دروغ می گوید هاله اش رنگ قرمز به خود می گیرد, وبعد از اینکه از آن حالت روحی خارج شد رنگ هاله به حالت طبیعی باز می گردد.
و اما انرژی درمانی یا هاله درمانی : همانطور که گفته شد افراد بیمار به دلیل کمبود انرژی یا وجود انرژی های منفی درون حوضه مغناطیسی خود دچار بیماری می شوند (البته در مواردی عوامل خارجی باعث بیماری می شود درنتیجه هاله شخص ضعیف می گردد) و یا در محل بیماری لکه ای خاکستری رنگ وجود دارد که نشان دهنده محل درد است در نتیجه انرژی درمان گر ها با استفاده از نیروی خود و انتقال آن به این افراد سعی در بهبود وضع سلامتی این افراد می کنند و از این طریق به سلول های نیمه جان این این افراد نیروی دوباره می بخشند

ادامه نوشته







 آیا افکار واقعا می‌توانند امواجی از خود منتشر کنند؟ جنس این امواج از چیست؟ ...

آیا واقعا امواج این قدرت را دارند که امواج مشابه خود را جذب نمایند؟ چگونه می‌توان این امواج را تغییر داد و آنها را کنترل کرد؟ آیا واقعا این امواج هستند که آینده ما را تشکیل می‌دهند؟

اینها سوالاتی هستند که حداقل تا به امروز کسی نتوانسته به طور یقین از آنها پرده بردارد هرچند تحقیقات در این را ه ادامه دارد و پیشرفت‌هایی نیز حاصل شده است.

هاله عبارت است از نوعی تشعشع مغناطیسی لطیف که از نیروهای اتریک و سایر میدان‌های انرژی ایجاد می‌شود. بهتر است این‌طور بگوییم که تمامی موجودات زنده در اطراف بدن خود دارای هاله‌ای از انرژی هستند که امواج حاصل از آن به طور دایمی در حال تشعشع هستند. این امواج را می‌توان شبیه امواج گرمایی دانست که یک روز داغ از سطح زمین بیرون می‌آیند.

هاله بین‌ها بر این باورند که کیفیت و اندازه هاله موجودات غیرزنده در غالب موارد یکسان بوده و کمتر تغییر می‌کند. اما این در مورد موجودات زنده صادق نیست چراکه فرایندهای حیاتی منجر به گسیل داشتن انواع امواج می‌شوند که هاله موجود را در زمان‌های مختلف تغییر می‌دهند. این موضوع البته در مورد انسان از پیچیدگی بسیار زیادی برخوردار است. چراکه قدرت تفکر، تصمیم‌گیری، تجسم، هیجانات متنوع و آمیخته، تفکرات انتزاعی و تخیل بسیار فعال و پویای انسان در هر زمان به تولید طول موج‌های بسیار متنوع امواج الکترومغناطیسی منجر می‌شود. آنها همچنین بر این باورند که می‌توانند با دیدن این امواج از صحت و سلامتی کارکرد بدن و روح فرد اطلاعاتی را به دست بیاورند.

برای ترسیم شکل این هاله آنها میدان‌های مغناطیسی دور آهنربا را نمونه خوب و البته بسیار ساده هاله می‌دانند.

● تاریخچه هاله

هاله در طول زمان توسط افراد مختلف دیده شده و نام‌های مختلفی گرفته است. مثلا در ادیان باستانی آن را آکاشا می‌نامیدند. زرتشتیان به آن آتش ذیروح یا آتش جاویدان می‌گفتند. در زبان سانسکریت نام آر به معنی پرده چرخ را برایش انتخاب کرده بودند چراکه این امواج شبیه چرخی از جسم به بیرون ساطع می‌شد. انگلیسی زبان‌ها لغت Aura به معنی هوا را مناسب نامگذاری هاله دانستند. اتریشی‌ها به آن اود به معنی خود می‌گویند. روس‌ها آن‌ را انرژی بیوپلاسمیک و چک‌ها به آن سایکوترانیک لغب داده‌اند. در این میان بد نیست نامی هم از دکتر مسمر ببریم که حدود ۲۰۰ سال قبل به وجود این امواج پی برد و سعی کرد با به کارگیری آن بیمارانش را شفا دهد. او هاله را مغناطیس حیوانی دانست. سبک او در درمان امروزه به مسمریسم شهرت دارد. اولین بار «بارون ریخن باخ» و «کاردل دویرل» اتریشی در سال ۱۸۶۷ به کشف هاله‌ها علاقه‌مند شدند. تلاش‌های این دو بعدا توسط «سیمون کرکیـن» روسی پیگیری و در نهایت به اختراع دوربینی منجر شد که به میکروسکوپ‌های الکترونی مجهز بود. این دوربین ویژه قادر بود با سرعت ۷۵ تا ۲۰۰ هزار ارتعاش در ثانیه از میدان انرژی عکسبرداری کند و این آغازی بود برای ورو به دنیای اسرارآمیز انرژی.

● شما هم هاله‌ها را دیده‌اید؟

هاله چیزی جدای از زندگی ما انسان‌ها نیست. شما هر روز عادت کرده‌اید با آن زندگی کنید. آن را لمس کنید. احساس کنید و حتی از آن استفاده کنید. بهتر است بگوییم تصور اینکه روزی پا در دنیایی بگذاریم که موجوداتش هاله‌ای نداشته باشند برای هرکسی دشوار است.

خیلی‌ها اتقاقات غیر مترقبه و عجیبی را که در محیط اطرافشان رخ می‌دهد احساس می‌کنند. خصوصا اگر این اتفاق دامن عزیزانشان را بگیرد. مثلا در تاکسی نشسته‌اید. هوا سرد است و باران می‌بارد و شما شیشه‌ها را بالا کشیده‌اید. تاکسی پشت ترافیک با سرعتی حدود ۱۰ کیلومتر در حال حرکت است و شما به مردی که رویش به شما نیست و در پیاده رو راه می‌رود خیره شده‌اید. به ناگهان متوجه می‌شوید او نگاه شما را درک کرده و سرش را به سمت شما برمی گرداند.

از داستان‌های کتاب‌ها و رمان‌ها که بگذریم، حتما اتفاق افتاده به یک مهمانی دعوت شوید و احساس خفگی کنید. بدون شک اگر بتوانید حتما در اولین فرصت آنجا را ترک خواهید کرد و گرنه دچار سنگینی نفس‌، بیقراری اندام‌ها، سردرد، سرگیجه و علایم مختلفی می‌شوید که همگی از وجود چیزی غیر عادی خبر می‌دهند.

در بازار به دنبال یک مانتو مناسب برای سرکار رفتن می‌گردید که ناگهان کفشی ورزشی به چشم شما زیبا می‌آید، اگر با تجربه باشید به حرف دلتان گوش می‌کنید و آن را خریداری می‌کنید چون تجربه ثابت کرده این کفش مناسب شماست. به شرطی اینکه در خریداری کفش اهل هوسرانی نباشید.

از خیابانی رد می‌شوید و احساس می‌کنید آنجا را می‌شناسید. با خود می‌گویید لابد قبلا اینجا آمده ام یا اینجا را در خواب دیده ام. به طرز عجیبی علاقه مند می‌شوید از ماشین پیاده شوید و قدری در آنجا قدم بزنید. انگار هوای آنجا بویی آشنا می‌دهد.

به راستی عامل دیگری به جز میدان‌های نامریی انرژی می‌توانند این وقایع روزمره شما را توجیه کنند؟

تحقیقات دکتری به نام کیلز ثابت کرد که هاله اطراف بدن از سه باند مشخص تشکیل شده است:

۱) باند اول باند باریکی است که حدود نیم سانتی‌متر ضخامت دارد و درست روی پوست ما قرار گرفته است

۲) باند دوم حدود ۵ سانتی‌متر عرض دارد و از همه لایه‌های دیگر روشنتر است که هاله‌بین‌ها به آن اورای داخلی می‌گویند.

۳) لایه بعدی اورای خارجی است که حدود ۱۵ سانتی‌متر پهنا دارد و دارای زمینه مه آلود و خاکستری رنگ است. اورای خارجی دارای ۴ باند رنگی است که در بین آنها معمولا یک رنگ غلبه دارد.

او همچنین کشف کرد در بین امواجی که از سمت چپ خارج می‌شوند رنگ سبز غلبه دارد این درحالیست که امواج راست ما استقلالی هستند و آبی را ترجیح می‌دهند. رنگ هاله فاکتوری متغیر است و هماهنگ با احساسات، هیجانات، تخیلات و افکار ما تغییر می‌کند و این تغییرات همان‌هایی هستند که همه قادر به درک آن هستند البته با شدت و ضعف. به طور کلی رنگ های روشن و ته رنگ های براق نشانگر انرژی مثبت یا خالص هستند. هرچه رنگ‌ها واضح‌تر و درخشان‌تر باشند شخص دارندة آنها دارای صفات مثبت تری است و هرچه این رنگ تیره‌تر شود معنایش این است که فرد در شرایط خوب روحی قرار ندارد و به قول معروف انرژی منفی صادر می‌کند.

● تاثیر هاله‌ها بر هم

بهتر است دنیا را مملو از موجوداتی زنده و غیر زنده بدانیم که همگی قادرند دور خود یک حوزه انرژی درست کرده و به این ترتیب بر یکدیگر تاثیر بگذارند. این به این معناست که فقط شما نیستید که بر محیط خود تاثیر می‌گذارید، بلکه تک‌تک اجزاء محیط به نوعی بر شما موثرند و در نهایت این برایند انرژی است که مسیر حرکت یک موجود را مشخص می‌کند. در این سیستم شما به صورت فردی در درون سیستم پیچیده روابط در نظر گرفته می‌شوید. عجیب نیست که افکار، هیجانات و احساسات شما محیط را تغییر دهند و عناصر همخوان با خود را جذب نمایند. درست مثل فردی سرمایه‌دار و بازاری که تصمیم به ازدواج بگیرد. بی‌شک او یا دختری را پیدا می‌کند که بسیار اهل مال و منال دنیاست یا برعکس دختری فقیر. در واقع مهم نیست که همسر او پولدار است یا فقیر بلکه مهم اینست که هر دوی آنها به مقدار زیادی در مورد پول و ثروت فکر می‌کنند. اگر از آنها سوال کنید آدم‌ها را چگونه می‌بینند، بی‌شک یکی از معیارهای آنها در تقسیم‌بندی‌هایشان وضعیت مالی آنهاست.

● قانون جذب چه می‌گوید؟

یکی از رازهای زندگی ما قانون جذب است. قانون جذب بیان می‌کند هر چیزی مشابه خود را جذب می‌کند. بنابراین وقتی تو راجع به چیزی فکر می‌کنی، در همان زمان مشابه همان افکار را به سوی خودت جذب می‌کنی. گویی افکار از جنس آهنربای مغناطیسی هستند و موج می‌فرستند. بنابراین اگر فکری از ذهنت بگذرد، امواج آن به اطراف منتشر می‌شود. حال اگر این افکار را در ذهنت نگهداری و دایما به آن فکر کنی و به قول معروف آنها را پرورش بدهی، قدرت مغناطیسی آنها چند برابر شده و قادر خواهد بود تمام امواج مشابه و هم فرکانس خود را به سوی خود جذب نماید و اینجاست که قانون جذب شکل می‌گیرد.

گویی مغز ما به مانند یک دکل مخابراتی

است که دایما امواجی به کائنات می‌فرستد. کائنات نیز به این امواج پاسخ می‌دهند. به این ترتیب هرکس با جذب امواج مشابه خود دنیای آینده خود را رقم می‌زند.




دقت در آفرینش...





















قدرت خارق العاده ضمیر باطن

بدانید شرایط هر چقدر سخت یا طاقت فرسا باشدشما میتوانید آن شرایط را تغییر دهید.می توانید رویاهایی را که زمانی در سر داشتید به واقعیت تبدیل کنید.چطوری؟با مراجعه به قدرتی که در درون شماست نام این قدرت ضمیر باطن است.حتی همین لحظه که درحال خواندن این مطالب هستید این قدرت در درون شماست که می تواند در عرض چند دقیقه همه چیز را در زندگی ما و شما عوض کند. فقط کافیست این قدرت را آزاد کنید.علت اینکه می توانم با اطمینان این را به شما بگویم این است که خودم به مقدار زیادی از این قدرت برای تغییر زندگیم استفاده کردم.من در عرض مدت یک سال شرایط زندگیم را عوض کردم.(تونی رابینز)..


  

  

  

  

  

  







فکر می کنی آدم کوچکی هستی؟ در حالی که دنیای یزرگی در درون توست.

"اگر ذهن شاد باشد، نه‌ تنها بدن بلکه کل جهان شاد خواهد بود. بنابراین باید بفهمید که چطور باید خود را شاد نگه دارید. اینکه خواهید بدون پیدا کردن خودِ واقعیتان دنیا را اصلاح کنید مثل این می‌ماند که کل دنیا را با یک چرم بپوشانید تا از درد راه رفتن روی سنگ‌ و خار جلوگیری کنید. این خیلی راحت‌تر از کفش پوشیدن است...!


فقط کافیست به راز 10/90 پی ببرید و از آن در زندگیتان استفاده کنید.

این راز میتواند زندگیتان را تغییر دهد. این راز چیست؟

10% زندگی همه ما اتفاقاتی است که می‌افتد . اما 90% بقیه چی؟ 90% بقیه هم عکس العملهایی هستند که ما به آن 10% اتفاقات رخ داده، نشان می‌دهیم.

 

این یعنی چه؟

در واقع هیچ کدام از ما کنترلی روی 10% اتفاقاتی که برایمان می‌افتد نداریم. ما نمی‌توانیم جلوی خراب شدن اتومبیل ‌مان را بگیریم، ممکن است هواپیمایمان دیر برسد و تمام برنامه‌های ما به هم بریزد. و یا ممکن است ماشین دیگری در ازدحام و شلوغی خیابان راه ما را بند بیاورد.

بله این عکس العملهای ما است که 90% بقیه اتفاقات را شکل می‌دهد.

تو هیج کنترلی روی چراغ راهنمایی رانندگی نداری که کی قرمز است یا کی سبز می‌شود اما میتوانی عکس العمل خود را در مورد چراغ قرمز که طولانی بنظر می‌رسد کنترل کنی. با کنترل خودت در مواقع لازم مانع از مورد تمسخر قرار گرفتن توسط دیگران خواهی شد.

مثالی می‌زنم:

تو در حال صرف صبحانه با خانواده هستی که دست دختر کوچکت به فنجان چای می‌خورد و همه آن روی لباست می‌ریزد. خوب تا اینجا کنترل اوضاع دست تو نبود و تو نمی‌توانستی مانع از وقوع آن شوی. اما خوب دقت کن:

اینکه چه اتفاقاتی بعد از آن بیفتد کاملا در دست توست.

تو عصبانی می شوی، شاید فحش هم بدهی و به شدت دخترت را برای ریختن چای روی بلوزت دعوا می‌کنی. دخترت گریه می‌کند. تو هم بعد از دعوا کردن او به طرف همسرت برمی‌گردی و از او هم برای اینکه فنجان چای را درست لبه میز گذاشته است، انتفاد می‌کنی. درگیری لفظی کوتاهی بین شما پیش می‌آید. تو با عصبانیت به طبقه بالا می‌روی بلوزت را عوض می‌کنی و بعد با عجله پایین می‌آیی و می‌بیینی که دخترت در حالی که هق هق می‌کند هنوز در حال خوردن صبحانه‌اش است، پس هنوز آماده رفتن به مدرسه نیست، بنابراین کمی دیر می‌جنبد و از سرویس مدرسه جا می‌ماند. همسرت هم دیر کرده است و باید هر چه سریعتر خود را به محل کارش برساند. حالا این تو هستی که باید با عجله ماشین را روشن کنی و دختر کوچکت را به مدرسه برسانی.

چون دیرت شده است مجبوری با سرعت بیشتر از حد مجاز رانندگی کنی. پس از 15 دقیقه تأخیر و یک قبض جریمه بالاخره به مدرسه می‌رسی. دخترت که خیلی عجله دارد بدون خداحافظی به طرف ساختمان مدرسه می‌دود.

حالا تو با 20 تأخیر به اداره می‌رسی، ولی تازه می‌فهمی که کیفت را با خودت نیاورده‌ای. روزت را خیلی بد شروع کرده‌ای و با گذشت ساعت‌ها می‌بینی که اوضاع دارد بدتر و بدتر هم می‌شود. زمان کار تمام شده است و وقتش است که به خانه برگردی.

وقتی به خانه می‌رسی متوجه می‌شود اشکالی در روابط تو با همسر و دخترت بوجود آمده است. می‌دانی چرا؟ بخاطر عکس‌العملهایی که امروز صبح به آن اتفاق نشان دادی.

خوب فکر می‌کنی چرا چنین روز بدی را پشت سرگذاشتی؟

1ـ آیا فنجان چای باعث آن شد؟

2ـ آیا دخترت مقصر بود؟

3ـ آیا پلیس و جریمه‌ای که شدی این اوضاع را پیش آورد؟

4ـ آیا خودت اوضاع را به این شکل درآوردی؟

بله البته که پاسخ 4 درست است. تو هیچ کنترلی بر ریخته شدن فنجان‌ چای نداشتی اما عکس العمل تو در طول 5 دقیقه پس از آن اتفاق بود که تمام روزت را خراب کرد.

اما آنچه که می‌توانست و درست بود که اتفاق بیافتد تا روز خوبی در انتظار تو باشد چه بود؟

فنجان چای روی بلوزت می‌‌ریزد. دخترت می‌خواهد بزند زیر گریه، اما تو خیلی آرام می‌گویی:

 

اشکالی ندارد عزیزم، فقط دفعه بعد دقت بیشتری بکن تا فنجان چای را نریزی. حوله‌ای بر می‌داری و به طبقه بالا می‌روی. بعد از عوض کردن بلوز. کیفت را برمی‌داری و سریع به طبقه پایین می‌آیی. از پنجره‌ می‌بینی دخترت در حالیکه دارد برای تو و مادرش دست تکان می‌دهد، سوار سرویس مدرسه شد.

قبل از رفتن به محل کارت با همسرت خداحافظی می‌کنی. پنج دقیقه هم زودتر به اداره می‌رسی و با خوشرویی شروع به احوالپرسی با همکاران می‌کنی. رئیس به تو می‌گوید که روز خوبی در پیش خواهید داشت.

دیدی که این دو عکس العمل متفاوت به یک اتفاق چه نتایج متفاوتی بدنبال داشت!!!

دو سناریوی مختلف که شروعی مشابه داشتند به دو گونه کاملا (برعکس ) متناقض پایان یافتند . چرا؟ چون عکس العمل تو متفاوت بود.

همانطور که گفتم، ما هیچ کنترلی روی 10% از اتفاقاتی که برایمان می‌افتد نداریم، اما 90% بقیه را با عکس العمل خودمان نسبت به آن اتفاقات شکل می‌دهیم.


 


بر اساس قانون جذب ما چه کسانی را جذب می‏کنیم و یا چه کسانی جذب ما می‏شوند؟

هر فردی در زندگی یک سری دوستان خاصی دارد که تقریبا همه آن دوستان، از خصوصیاتی نسبتا شبیه به هم برخوردارند و با به عبارتی دیگرمعمولا طیف دوستان و همنشینان هر شخص، افراد خاصی هستند که خصوصیات اخلاقی نسبتا شبیه هم دارند.

قانون جذب فقط منحصر به اشیا و خواسته‏ های مادی و معنوی نیست بلکه در مورد افراد نیز صادق است. یعنی ما تا اندازه‏ای می‏توانیم تعیین کنیم که چه کسی را جذب خواهیم نمود.


طبق یافته‏ های دانشمندان، هر کسی دربردارندۀ هاله‏ای از انرژی در اطراف خود است که این هالۀ انرژی به تفکرات فرد بستگی دارد؛  تفکرات مثبت هاله‏ های انرژی مثبت و تفکرات منفی هاله‏ های انرژی منفی را تولید می‏کنند. پس با توجه به اینکه هاله‏ های انرژی در اطراف هر شخصی وجود دارد، مجاورت با افراد مثبت‏اندیش یا منفی‏ نگر باعث تاثیر در رفتار ما می‏شود. برای مثال با خود تصور کنید که چرا یک کودک در بغل مادر خود احساسی بسیار خوب دارد؟ یقینا به این دلیل است که مادر با عشق خالص و ناب خود به کودک، انرژی خود را به او منتقل نموده و با بغل کردن کودک، وی را در فضای انرژی مثبت خود قرار می‏دهد. همینطور در مورد هاله‏ های انرژی افراد خوب، مثبت نگر و … . و نیز هاله‏ های انرژی افراد منفی نیز همینطور است. حتما تابحال همنشینی با افرادی که تفکرات منفی دارند همنشین شده‏ اید. قطعا تا چند دقیقه یا ساعت دچار نوعی کاهش انرژی شده و حالت شادابی خود را از دست داده‏اید.

قانون جذب می‏گوید :
هر انرژی تمایل به جذب انرژی همانند خود را (در شکل کامل تر) دارد.

به همین دلیل است که قانون جذب به ما می‏گوید شما بخواهید (به خواستۀ خود فکر کنید) سپس ما با تصور کردن و تلقین به نفس و در واقع با تابش انرژی به هستی، آن چیزی که به آن فکر می‏کرده‏ایم را به شکل پرتراکم خود (یعنی جسم و تجسم یافته) به دست می‏آوریم. این اساس قانون جذب است. همچنین یک قانون در علوم پایه وجود دارد که می‏گوید :

همیشه شکل کم تراکم هر انرژی تمایل به جذب شکل پرتراکم و انبوه خود دارد.



ظرافت در آفرینش...

 

 

   

 

در مورد جذب انسانها و اینکه ما چه کسانی را جذب می‏کنیم، نمی‏توان افرادی را که حضورشان در زندگی ما به دست خودمان نبوده و ناچارا در زندگی ما وارد شده‏اند را به حساب آورد، مانند پدر، مادر، برادر، معلم، همسایه و … . اما جذب دوستان و همسر مسئله ه‏ای است که تا اندازه‏ای می‏توان در آن به صورت اختیاری عمل نمود.


ما همیشه افرادی را جذب می‏کنیم که مانند ما اندیشیده و نیز رفتاری مانند خودمان دارند اما نه تنها دقیقا شبیه خودمان، بلکه بسیار بیشتر و شدیدتر از خودمان در آن رفتار و تفکرات زندگی خود را سپری می‏کنند. برای مثال اگر ما روزی ۵ بار غیبت کرده و دروغ می‏گوییم، فردی را جذب خواهیم کرد که روزی ۵۰ بار دروغ گفته و غیبت می‏کند. همچنین مثلا اگر ما تا اندازۀ ۲۰ نمره امیدوار به رحمت خدا هستیم، فردی را جذب می‏کنیم که به اندازۀ ۲۰۰ نمره به رحمت خدا اطمینان و یقین دارد.

پس در واقع افرادی را که ما ناخودآگاه جذب می‏کنیم، دقیقا همان بازگشت رفتار خودمان است که به صورت یک انسان در حضورمان ظاهر شده است. همان طور که بزرگان و مشاهیر جهان از قدیم گفته‏اند، انسانها و دوستان در واقع آینۀ رفتار ما هستند و دوستان می‏آیند تا ما خود را بشناسیم و جملاتی از این قبیل.

از طرفی طبق ضرب المثل “موش داخل کاسۀ آدم وسواسی میرود”، همیشه حساسیت بیش از حد به یک مسئله یا امری مهم و یا حتی غیرمهم باعث کشاندن و جذب کردن آن مسئله به سمت خودمان است (به دلیل ترس از به وجود آمدن مسئله). برای مثال ما از مریضی می‏ترسیم و همیشه اولین کسی که مریضی خاصی را می‏گیرد، خودمان هستیم و در مورد جذب انسانها، مثلا ما از افراد دروغگو خیلی بدمان می‏آید و همیشه به خود می‏گوییم “من از آدمهای دروغگو حالم بهم می‏خورد” و بالاخره دوستی می‏یابیم که الهۀ دروغگویی است و یا همیشه با خود می‏گوییم “من از انسانهای خسیس بدمان می‏آید” و در واقع این بد آمدن ناشی از ترسِ گرفتار شدن در دام آنهاست و نتیجتا یک انسان که اصلا شلوارش جیب ندارد (!) نصیب ما می‏شود. پس در قدم اول ما با تفکر منفی و ترس از گرفتارِ انسانهایی با اخلاق ناپسند شدن، در واقع به آنها فکر کرده و با قراردادن آن تفکرات در هالۀ انرژی خودمان، آنها را جذب می‏نماییم.

همچنین یکی دیگر از عواملی که بعضی افراد بد (یا به اصطلاح مریض روحی) جذب ما می‏شوند، سرزنش‏های قبلی است که به دیگران کرده‏ایم (طبق قانون کارما). برای مثال دوست ما همسری دارد که بسیار بداخلاق و خشن است. او را سرزنش کرده و مثلا به او می‏گوییم “توباید در انتخاب همسر بیشتر دقت می‏کردی، این چه همسری است که انتخاب کرده‏ ای” و با این کار بومرنگ خود را به سمتی پرتاب می‏کنیم که باعث ناراحتی و دلخوری فرد می‏شود و باید منتظر بازگشت بومرنگ خود باشیم (زندگی بازی بومرنگهاست). چه بسا افرادی که در امر انتخاب دوست و یا همسر بسیار بیشتر از ما دقت کرده‏اند اما باز هم گرفتار نوع مشکل‏دار آن شده‏اند (در راستای امتحان الهی).

البته هیچ کس گناهکار و مسئله‏ دار به دنیا نیامده است و آن دوستان و اطرافیان ناجور بوده‏اند که وی را به راه خطا کشانده‏اند، پس طبق گفتۀ لوییزهی، بهتر است فرد گناهکار را مریض بنامیم و بدانیم که یک مریض نیازمند درمان جسمی و روحی است.

چه کنیم تا آدمهای خوبتر را جذب کنیم؟

خیلی راحت است؛ خودمان خوب باشیم، همه را دوست داشته باشیم، به بدیهای افراد فکر نکنیم و اصلا از این نترسیم که نکند فردی با این اخلاق ناپسند نصیب ما شود و یا نکند دوستی با این مشخصات در زندگی ما قدم بگذارد. (همیشه بدانیم که ما آنقدر خوب هستیم که افرادی که شاید مریض باشند از همنشینی با ما درمان شوند. پس اصلا به همنشینی با افراد مریض فکر هم نکنیم) البته ناگفته نماند که خالق طبیعت به وسیله‏ های گوناگون گاهی افراد را امتحان می‏کند که این از دست ما خارج است.

انسان هایی که نیمه پر لیوان را می بینند سالم تر هستند

 
چقدر خوب است که دور و بر انسان همیشه پر از آدم های شاد و مثبت باشد خیلی واضح میتوان اثرات این هم نشینی را در زندگی و روابط اجتماعی و حتی سلامتی خود دید می پرسید چطور ؟ یک کلینیک پزشکی در آمریکا مطالعه بر روی گروهی از بیماران خود را در سال 1960 در مورد اثرات مثبت اندیشی بر روی سلامتی شروع کرد و تا 30 سال این بیماران را تحت نظر داشت تا نتیجه آنرا در طول زندگی آنها ببیند . نتیجه بسیار جالب بود آنهایی که از همه امیدوارتر و مثبت تر بودند 20% بیشتر شانس زنده ماندن داشتند و هنوز بعد از گذشت 30 سال در نهایت سلامتی زندگی می کردند . حالا این مسئله بطور علمی ثابت شده است که مردم مثبت و امیدوار انسان های خوشبخت تری هستند و کمتر دچار افسردگی میشوند و کسانی که ناامید و منفی باف هستند دارای سیستم دفاعی ضعیف می باشند و بیشتر در خطر بیماری های قلبی و سرطان قرار دارند . در زیر توصیه هایی برای مثبت اندیشیدن و امیدوار بودن آمده است که با عمل کردن به آنها میتوانید انسان سالم تر و خوشبخت تری باشید .

1 – هر روز صبح که از خواب بیدار میشوید روزتان را با شکر گذاری از نعمت هایی که در زندگی تان وجود دارد شروع کنید شاکر بودن و قدر دانی از نعمت ها ایجاد امید و شادی در زندگی می کند .

2 – مشکلات را هر قدر هم بزرگ باشند قابل حل بدانید زیرا هیچ مشکلی وجود ندارد که با صبر و تحمل و امید حل نشود .

3 – با افراد شاد و مثبت اندیش دوستی کنید زیرا طرز فکر و روحیه افراد دور و بر ما تأثیر مستقیم بر روی اندیشه و احساس ما دارد .

4 – شکر گذاری و دعای شب را حتمأ انجام دهید در پایان هر روز کمی وقت برای این کار بگذارید به همه چیزهای خوبی که برایتان اتفاق افتاده فکر کنید و به خاطر آنها خوشحال باشید حتی برای مسائل خیلی ساده و پیش پا افتاده هم شاکر باشید و برای همه دعای خیر داشته باشید حتی کسانی که از نزدیکان شما نیستند و با این احساس روز خود را به پایان ببرید و بخوابید . تحقیقات نشان می دهد انسان های شاد و امیدوار مواظب سلامتی خود هستند رژیم غذایی سالم تری دارند و اهل ورزش و فعالیت می باشند مثبت اندیشی یعنی به آینده امیدوار بودن و در انتظار اتفاقات خوب نشتن .



قدرت در آفرینش...




نخستين بيانيه حقوق بشر در جهان( منشور حقوق بشر کوروش کبير )


پس از فتح بابل در سال 538 پيش از ميلاد ، کورش بيانيه اي براي اعلام اهداف و سياست خود صادر کرد که بعدها نخستين منشور حقوق بشر شناخته شد  . اين سند ، بخشي از اصولي بود که کورش در نظر داشت براي برقرار صلح ميان انسان ها تحقق بخشد. اين بيانيه  بر کتيبه اي گلي ، به زبان اکدي ، و به خط ميخي نوشته شده است که در سال 1879 در نينواي عراق کشف شد و هم اکنون در موزه بريتانياست.

کورش چنين مي گويد:
آن گاه که من به آرامش و بي آزار به بابل درآمدم[1] ، در ميان هلهله و شادي اورنگ فرمان روايي را در کاخ پادشاهي استوار داشتم [2] ...بي شمار سپاهانم به صلح در بابل گام برداشتند [3] . روا نداشتم کسي وحشت را بر سرزمين سومر و اکد فرا آرد[4] . نيازمندي هاي بابل ، و تمامي پرستشگاه هاي آنان را پيش ديده داشتم و در بهبود زندگي همگان کوشيدم[5] . همه يوغ هاي ننگين بردگي را از مردمان بابل برداشتم [6] . خانه هاي ويران شان را آباد کردم . به تيره بختي هاشان پايان دادم[7] .
مردوک،مهتر خداي، از کردارم شاد شد ، و به من، کورش ، پادشاهي که او را نيايش کرد ، و به کمبوجيه ، پسرم ، ... و به همه سپاهيانم ، مهربانانه برکت داد ، از ته دل، در پيشگاهش،خدايگاني والاي او را بس گرامي داشتيم . و همه ي پادشاهاني که در بارگاه خود بر تخت نشسته اند ، در چهار گوشه ي جهان، از فرا دريا تا فرو دريا ... ، همه ي پادشاهان باختر زمين که در خيمه ها سکونت داشتند ، براي من خراج گران آوردند و در بابل بر پايم بوسه زدند . از ... تا شهرهاي آشور و شوش ، آگاده ، اشنونا ، شهرهاي زمبان ، مورنو ، دِر ، تا قلمرو سرزمينم گوتيوم ، شهرهاي مقدس فراسوي دجله را که پرستشگاه هاشان ديرزماني ويران بود تعمير کردم و پيکره ي ايزداني را که ميان آنان جاي داشتند ، به جاي خود بازگرداندم و در منزلگاهي پايدار اقامت دادم[8] . تمام مردمان [آواره] را جمع کردم و خانه هاشان را به آنها بازگرداندم [9] ... اجازه دادم همگان در صلح بزيند[10] .
[1]اجتناب از شکنجه و خون ريزي.
[2]منشا قدرت خواست و ارده مردم است.
[3]تامين حقوق و آزادي هاي فردي و اجتناب از ايجاد اختناق و وحشت.
[4]جلوگيري از ايجاد حکومت مبتني بر وحشت و اختناق.
[5]تکليف حکومت به بهبود وضع زندگي مردم و حق برخورداري از سطح زندگي بهتر.
[6]از بين بردن بردگي و برده داري.
[7]حق برخورد از حمايت اجتماعي.
[8]احترام به تمام اديان و مذاهب.
[9]احترام به حق مالکيت.
[10]حق برخورداري از صلح و آرامش


قسمتهايی از کتاب راه کمال نوشته دکتر بهرام الهی



سير کمال در اين دنيا عبارت است از رشد دادن تدريجی فضايلی در خود که آنها را فضايل الهی می ناميم(مانند رحم ، سخاوت ، درستکاری و غيره)

لازمه رسيدن به هر هدفی به کار گرفتن علل و اسباب متناسب با آن است.اگر خواهان کمال معنوی هستيم بايد علم خودشناسی را که منتهی به خداشناسی ميشود بياموزيم.روح بشری انسان را به سوی لذت جويی دنيوی می کشاند و روح ملکوتی که حاوی ذره الهی است ٬ انسان را به سوی مبدا الهی جذب می کند.اين تقابل دائم ميان نيروهای مخالف ٬ محرک فرايند سير کمال معنوی در وجود انسان است...سير کمال انسان٬ سيرکمال روح ملکوتی اوست.

نفس اماره منشا هوی و هوس٬ طغيان شهوانی و اميال نامشروع و زيانبار روح بشری است.اين انگيزشهای زيان بار اگر توسط ايگو مهار نشود٬ سبب ايجاد معايب٬ نقاط ضعف و احسا سات منفی در انسان ميشودو او را در جهتی که مخالف با تعادل درونی و تسلط بر نفس است قرار می دهد و از مبدا دور ميکند.مراقب باش که نفس اماره بر تو حکومت نکند!

تنها عقل رحمانی می تواند ميان چهار رکن زندگی انسان: جسم و روح٬ دنيا و عقبا موازنه برقرار کند.عقل رحمانی که منشا تدبير و اعتدال است٬ صورت قوام يافته عقل اعلی است.عقل اعلی هر چه بيشتر از اصول الهی صحيح تغذيه کند٬ تکاملش در جهت تبديل شدن به عقل رحمانی بيشتر می شود.لذا تبادلات متعادل تری ميان دو جزء "خود" يعنی روح بشری و روح ملکوتی صورت می دهد...درنتيجه فضيلتهای انسانی از قبيل وظيفه شناسی،ترحم٬ سخاوت٬ نجابت٬ درستکاری٬ شرافت٬ گذشت و غيره در انسان رشد بيشتری ميکند.

”بدی“خلقت خدا نيست٬ حاصل کاربرد نادرست موجودات مسئول است از اختيارشان.خالق می توانست با جبری کردن موجودات مسئول و سلب هر گونه آزادی و حق انتخاب مانع از اين عارضه شود اما اختيار موهبتی است که به انسان عطا شده تا بتواند از راه تعقل به رشد معنوی خود برسد.در روند رشد اگر اختيار نباشدنه تعقلی در کار است نه اشتباهی و نه تجربه آگاهانه ای و بدون اينها نه ادراک عاليه ای در ميان خواهد بود و نه معرفتی.

رکن زندگی دنيا احترم گذاردن به حقوق ديگران است...تنها با گفتن ذکر و ثنای خدا نمی توان به شناخت خدا رسيد٬ بلکه لازم است اخلاق اصيل و دستورات الهی را که غذای روح ملکوتی هستند٬ در ميان اجتماع و در برخورد با ديگران به عمل دراورد تا روح ملکوتی رشد کند، به پختگی برسد و بتواند خدا رابشناسد.زندگی مادی برای کسی که بداند چگونه ازآن بهره برداری کنديک معدن طلای معنوی است.در اين زمان داشتن يک زندگی مادی و اجتماعی فعالو مفيد با نيت معنوی٬ کاراتر٬ پربارتر و مقبول تر از ان است که انسان گوشه نشينی اختيار کند و اوقات خود را صرفآ به عبادت و سير روحانی بگذراند.

نفس کشتن يا نفس را ضعيف کردن هنر نيست٬ هنر آن است که به نيروی اراده چنان بر نفست مسلط شوی  تا هر چيزی که در شآن روحت نيست طبعآ نخواهی.

راه کمال در دو نکته خلاصه می شود:توجه دائم به مبدآ و مبارزه با نفس اماره.






دو داستان آموزنده...


ادامه نوشته

الویت ها در زندگی...


پروفسور مقابل کلاس فلسفه خود ایستاد و چند شیء رو روی میز گذاشت. وقتی کلاس شروع شد، بدون هیچ کلمه ای، یک شیشه بسیار بزرگ سس مایونز رو برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد.

بعد از شاگردان خود پرسید که آیا این ظرف پر است؟

و همه موافقت کردند.

سپس پروفسور ظرفی از سنگریزه برداشت و آنها رو به داخل شیشه ریخت و شیشه رو به آرامی تکان داد. سنگریزه ها در بین مناطق باز بین توپهای گلف قرار گرفتند؛ و سپس دوباره از دانشجویان پرسید که آیا ظرف پر است؟ و باز همگی موافقت کردند.

بعد دوباره پروفسور ظرفی از ماسه را برداشت و داخل شیشه ریخت؛ و خوب البته، ماسه ها همه جاهای خالی رو پر کردند. او یکبار دیگر از پرسید که آیا ظرف پر است و دانشجویان یکصدا گفتند: "بله".

بعد پروفسور دو فنجان پر از قهوه از زیر میز برداشت و روی همه محتویات داخل شیشه خالی کرد. "در حقیقت دارم جاهای خالی بین ماسه ها رو پر می کنم!" همه دانجویان خندیدند.

در حالی که صدای خنده فرو می نشست، پروفسور گفت: " حالا من می خوام که متوجه این مطلب بشین که این شیشه نمایی از زندگی شماست، توپهای گلف مهمترین چیزها در زندگی شما هستند – خدایتان، خانواده تان، فرزندانتان، سلامتیتان، دوستانتان و مهمترین علایقتان- چیزهایی که اگر همه چیزهای دیگر از بین بروند ولی اینها بمانند، باز زندگیتان پای برجا خواهد بود.

سنگریزه ها سایر چیزهای قابل اهمیت هستند مثل کارتان، خانه تان و ماشنتان. ماسه ها هم سایر چیزها هستند- مسایل خیلی ساده."

پروفسور ادامه داد: "اگر اول ماسه ها رو در ظرف قرار بدید، دیگر جایی برای سنگریزه ها و توپهای گلف باقی نمی مونه، درست عین زندگیتان. اگر شما همه زمان و انرژیتان رو روی چیزهای ساده و پیش پاافتاده صرف کنین، دیگر جایی و زمانی برای مسایلی که برایتان اهمیت داره باقی نمی مونه. به چیزهایی که برای شاد بودنتان اهمیت داره توجه زیادی کنین، با فرزندانتان بازی کنین، زمانی رو برای چک آپ پزشکی بذارین. با دوستان و اطرافیانتان به بیرون بروید و با اونها خوش بگذرونین.

همیشه زمان برای تمیز کردن خانه و تعمیر خرابیها هست. همیشه در دسترس باشین.

اول مواظب توپهای گلف باشین، چیزهایی که واقعاً برایتان اهمیت دارند، موارد دارای اهمیت رو مشخص کنین. بقیه چیزها همون ماسه ها هستند."

یکی از دانشجویان دستش را بلند کرد و پرسید: پس دو فنجان قهوه چه معنی داشتند؟

پروفسور لبخند زد و گفت: " خوشحالم که پرسیدی. این فقط برای این بود که به شما نشون بدم که مهم نیست که زندگیتان چقدر شلوغ و پر مشغله ست، همیشه در اون جایی برای دو فنجان قهوه ببرای صرف با یک دوست هست!


قوانین پایداری و دوام عشق

تا زمانی كه برای دوام پیوندتان مبارزه می‌كنید، هر دو برنده‌اید ...

تنها باز مانده از کشتی

خدایا چطور راضی شدی باهام اینکارو کنی؟

ادامه نوشته

مثبت اندیشی و نتیجه آن در زندگی

 افکار منفی می تواند یک روز سفید را خاکستری نشان دهد و افکار مثبت حتی یک روز خاکستری را زیبا و سفید می کند.

ادامه نوشته

دکتر بهرام الهی

معنویت یک علم است...

ادامه نوشته


امداد غیبی

خدایا کمکم کن!

ادامه نوشته


هرگز کسی را قضاوت نکنيد

پدر داد زد: چرا اينقدر طول کشيد تا بيايی؟ مگر نميدانی زندگی پسر من در خطر است؟ مگر تو احساس مسئوليت نداری؟

ادامه نوشته


ملاقات با خدا

عصر امروز به خانه ی تو می ایم تا تو را ملاقات کنم ...
ادامه نوشته


به خودمون انرژي مثبت بديم...

خيلي کارها رو مي تونيم با آگاهي کامل و بدون اشتباه انجام بديم و از اين که اون کارها رو انجام داديم انرژي مثبت بگيريم

ادامه نوشته


انسان واقعی باشیم

اين چند نفر مشتريتون مهمونه من هستن ميخوام شيرينيه بچم رو بهشون بدم...
ادامه نوشته


داستان یک معجزه

فقط کافي است 5 دلار پرداخت کنيد.....

ادامه نوشته

بهترین دوست

دوست حقیقی کسی است که نمی تونه تو را رها کنه...



ادامه نوشته

خود را بشناس و آنچه هستی باش

آنچه شما را خوشبخت مي كند، داشته هاي شما نيست، بلكه آنچه هستيد، سبب مي شود احساس خوشبختي كنيد

ادامه نوشته